کد مطلب:314467 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:236

علامه امینی گم شده اش را پیدا می کند
روز جمعه 4 / 9 / 79 شمسی برای ختم مرحوم حجة الاسلام و المسلمین جناب آقای دكتر محمد هادی امینی نجفی فرزند ارشد علامه حاج شیخ عبدالحسین امینی صاحب كتاب الغدیر رضوان الله تعالی علیه دعوت داشتم پس از آن كه مراسم ختم در رامجین ساوجبلاغ كرج پایان پذیرفت، نگارنده به اتفاق جناب آقای مهندس حاج رئوف حریری نجفی از رامجین به طرف تهران حركت كردیم، جناب آقای مهندس حریری مطالب و نكته های جالبی از كربلای معلی و نجف اشرف نقل كرد، از جمله كرامتی از حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام برایم نقل كردند.

فرمود حضرت علامه امینی كتابی را دنبالش بود، خیلی می گردد پیدا نمی شود، تا این كه یك شب به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام متوسل می شود، همان شب حضرت را خواب می بیند و حضرت می فرماید: بروید كربلا از فرزندم كتاب را بگیرید. ایشان از نجف اشرف حركت می كند به طرف كربلا، پس از آن كه به كربلا می رسد، تقریبا از صبح تا ظهر در حرم مطهر حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام عرض اخلاص و توسل پیدا می كند از كتاب خبری نمی شود.

به امید این كه كسی كتاب را برای ایشان می آورد می دهد ولی خبری نمی شود.

خود به خود می گوید: بروم به حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، آن هم فرزند علی علیه السلام است. به حرم مطهر و با صفای حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام عازم می شود پس از عرض ارادت و زیارت در صحن آن



[ صفحه 415]



بزرگوار می آید در حال قدم زدن بوده است، اتفاقا به روضه خوانی كه در كربلا معروف هم بوده است برخورد می كند. او با علامه امینی احوال پرسی می كند. آن آقا روضه خوان به علامه امینی عرض می كند: چرا ناراحت هستید. می گوید: ما بین من و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مطلبی است، به آقای امینی عرض می كند: برویم منزل چای درست كنم میل كنید تا فرجی باشد. او را به اصرار به منزل می برد و او را در منزل هدایت به طرف كتابخانه ای می كند. و علامه امینی در كتابخانه می نشیند و آن سید بزرگوار می رود برای آقای امینی چای بیاورد اتفاقا آقای امینی مرحوم یك دفعه گمشده اش را در آن جا پیدا می كند. و سپس بلند گریه می كند.

آقا سید می ترسد و می گوید: نباشد او را مار و عقرب زده باشد. آری این بود عنایات حضرت قمر بنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام.